اینم که دم از عاشقی زد دشنه ی
خیانتش رگم رو زد
اون رگه عشقمو زد
همون رگه احساس من
رگی که با اون زده ام
اونم با این خیانتش
عمرمو زد
زد که منم
زانوم شکست
پهلوبم شکست
.
.
.
غصه ی دروغ یاورم عشقم را شکست
توانم را شکست
حالا دیگه فقط سکوت می خوام

نظرات شما عزیزان:
زهرا شمس! 
ساعت0:28---15 اسفند 1391
میخواهم برایت تنهایی را معنی کنم!!
در ساحل کنار دریا ایستاده ای،
هوای سرد....
صدای موج...
انتظار انتظار......
به خودت می آیی!
یادت می آید دیگر نه کسی است که از پشت بغلت کند!
نه دستی که شانه هایت را بگیرد!
نه صدایی که قشنگ تر از صدای دریا باشد!
فقط چند قطره اشک......
و تصویر لعنتی هم آغوشی های معشوقت!!!
اسم این تنهایی است
زهرا شمس! 
ساعت0:26---15 اسفند 1391
آرامشـــے مــےخواهم
خلوتــــے مــےخواهم
تــو باشــے و مـטּ
در کنار هم
تو سُکوت کنــــے و مَــטּ گوش کنم
و مـטּ آرام بگویم تو را دوست دارم و تو گوش کنــے
و آرام بگوئــے .. مـטּ هم
و شرم ِ زیبائــے را بر گونــہ ے تو ببینم
|